می خواهم چند صباحی با خدا قایم باشک بازی کنم؛ در زمان کودکی، روزهای رمضان، یادش به خیر! دوستم تعریف می کرد: برادرش برای اینکه روزه اش را بخورد می رفت داخل یک کُمد و آنجا روزه اش را می خورد - به هوای خودش می خواست سرِ خدا شیره بمالد - خوب گذشت، بزرگ شدیم، چه کُمدهای که نرفتیم و چه روزه های که نخوردیم ما آدم ها عجیب موجوداتی هستیم همیشه با خدا شوخی می کنیم سرِ, ...ادامه مطلب
کمی با عشق های این جهان، سرِ شوخی داشت؛ می گفت: « عشق فقط یک شوخی است » باز می گفت: « سرخوش که باشی عاشق می شوی » آقای دولت جواب بده. ,شوخی ...ادامه مطلب